مثلث

مثلث

زندگی سه ضلعی
مثلث

مثلث

زندگی سه ضلعی

تغییر آدرس

سلام دوستان

من اسباب کشی کردم به آدرس زیر:

http://mosallasss.mihanblog.com/


منتظرتونم.

نکته ی اصلی

از نقشه ی توزیع چند همسری که تو پست قبلی اومده چه برداشتی دارید؟

توزیع چند همسری در جهان

رنگ زرد مربوط به کشورهایه که چند همسری در اون ها قانونیه

رنگ قرمز مربوط به کشورهایی که چند همسری در اون جا عرفیه

در بقیۀ کشورهای جهان چند همسری یا مجاز نیست، یا اینکه تخطی از قانون محسوب میشه و مجازات داره. در یکی دو کشور در آفریقا و همچنین برزیل، قانون مشخصی در این زمینه وجود نداره. 

اگر خیلی ریزه و اذیت میشید اینجا رو ببینید.

ضمناً منبع تصویر سایت ویکیپدیا هست، اما چون اسامی کشورها توی تصویر اون نبود، از نقشه ای استفاده کردم که اسم کشورها رو هم داشته باشه. ببخشید فارسی نیست.




صورت فلکی مثلث

تصویر بالا، صورت فلکی مثلث جنوبیه که سال 1603 توسط ژوهان بایر کشف شد. یک صورت فلکی کوچولو با سه ستارۀ بزرگ و بیش از سی ستارۀ کوچک. 

من هیچ سر رشته ای از علم نجوم ندارم ولی به نظرم میرسه مبنای شناسایی صورت های فلکی، بزرگ ترین ستاره ها و ارتباط بین اون هاست. با این کار، یک وضعیتِ ظاهراً بی نظم، مرتب میشه و بررسی ساده تر. این طور ستاره هایی که در انبوه ستاره ها گم می شدن، هرگز گم نمیشن.

وضعیت روابط سه ضلعی برای من شبیه به وضعیت صورت های فلکیه. باید مهم ترین عناصر تشکیل دهندش شناخته و صورت فلکیش ترسیم بشه. این کار مهمه، چون در غیر این صورت احتمال داره در بحث از این پدیده ی دردناک به سراغ بی اهمیت ترین و به درد نخورترین ستاره بریم و همونجا موندگار بشیم. متوجهید که چی می گم؟

صورت فلکیِ خیانت اون طور که من درکش می کنم شبیه به همون صورت فلکی مثلث جنوبیه که عکسش اون بالاست. من اجزاء تشکیل دهنده ی اون رو به شکل زیر طراحی کردم:

سرگیجه آوره مگه نه؟ 

این شکل نشون میده که مسئلۀ روابط سه ضلعی خیلی خیلی خیلی فراتر از افرادی مثل «زنان آوییزون» و «مردهای حیوون» و «معشوقه های بی صفت و ...» امثال اون هاست... همین طور بسیار بسیار فراتر از مسئلۀ جن/سی که بعضی ها به عنوان علت این روابط عنوان می کنند. بنابراین: چسبیدن به اون مسائل و نکات، مثل انتخاب بی اهمیت ترین ستارۀ کوچولو به عنوان مهم ترین جزء تشکیل دهندۀ صورت فلکیه.

مطابق این شکل، رابطۀ سه ضلعی تحت تاثیر پدیده های مختلفیه. که در این پست به صورت کاملاً مختصر بهشون اشاره می کنم.

1- دولت با سیاست گذاری های فرهنگی، جنسیت و رابطه ی جنس ها رو تعریف و با قانون گذاری حد و مرزهای مناسب با اون تعاریف رو مشخص می کنه.

2- جامعه بر اساس موقعیت قومیتی، اعتقادی، شغلی و تحصیلی، تعاریفی از جنسیت و رابطه ی زنان و مردان به دست می ده. ارزش هایی درباره ی تجرد، ازدواج و طلاق مشخص می کنه. و همین طور یک سلسله مراتب ارزشی که به طور مختصر ممکنه به شکل اولویت ارزش های مادی بر معنوی یا برعکس باشه

3- رسانه ها - شامل ماهواره و فیلم های سینمایی و اینترنت و رمان ها و ...- تعریفی از جنسیت و رابطه ی زنان و مردان به دست می دن و دو چیز مهم رو مطرح می کنند: اهمیت عشق، اهمیت بدن

باید واضح باشه که دولت و رسانه ها جامعه رو دستکاری می کنند و افرادی که به اون ها خیانتکار می گیم تو همین فضا زندگی می کنند. منظورم این نیست که دولت و رسانه ها برنامه ریزی می کنند برای خیانتکار شدن مردم. بلکه خیانت یا رابطه ی سه ضلعی، حاصل یک جور فعل و انفعال بین دولت و جامعه و رسانه ها هست.

بنابراین اگر می خوایم رابطه ی سه ضلعی رو بشناسیم یا به جنگش بریم، حتماً باید این سه ضلع رو بشناسیم. 

ولی این تمام ماجرا نیست. خود رابطه ی سه ضلعی به خودی خود پیچیده است. این جا تازه به وضعیت روان شناختی و فیزیکی طرفین این رابطه می رسیم. تازه دنیای پیچ در پیچ و تو در توی روان آدمیزاد مطرح میشه. اما فقط این نیست. اشکال زیمل رو به خاطر دارید؟ رابطۀ سه ضلعی شکل های متنوعی داره که می تونن به پیامدهای متفاوتی ختم بشن. 


 بعد از مواردی که گفتیم تازه نوبت به پیامدهای خیانت می رسه که اون هم دنیای خاص خودش رو داره.

شاید بگید این ها چه ربطی به پلیدی خیانت داره، به دردناکیِ وضعیت مثلثی داره... شاید بگید صدای گریه های بهت زده ی خیانت دیده این جا شنیده نمیشه. و یا اضطرابِ خیانتکارِ پنهان کار موقع کشف شدن کاری که کرده، یا بار سنگینی که همیشه قلب فرزندان خانواده های این چنینی رو فشرده می کنه. حق با شماست. چون خیانت، بار احساسی خیلی سنگینی داره. احساس وا نهاده شدن، شکست خوردن، به بازی گرفته شدن، بی حرمت شدن، تنها رها شدن، نادیده گرفته شدن از جانبِ خیانت دیده، احساس شور و هیجان و شاید عذاب وجدان خیانتکار، عشق شور انگیز و پرواز در هوا... این حرف درستیه. اما باید به هر چیزی در جای خودش پرداخته بشه...

می دونم این پست خیلی گیج کننده است و باید بگم خودم هم زمانی که شروع به کشیدن شکل بالا کردم اصلاً فکر نمی کردم این همه زیر مجموعه برای اون پیدا کنم. پس دوستان، لطفاً تا پست بعدی با این شکل آشنا بشید و اگر سوالی دارید بپرسید. 


این هم قیافه ی الان من: 

مال شما چطوریه؟


این هم لینک شکلی که کشیدم. فکر می کنم تو وبلاگ با جزئیات دیده نمیشه:

http://s1.picofile.com/file/7908817197/naahayi_mosla_kuchak.jpg

آن چه می خواهم درباره ی خیانت بدانم و بگویم

زیمل، همون آقای فیلسوفِ سنجاب که بخش کوچکی از نظراتش رو اینجا نقل کردم، فقط نشون نداد که تعداد افراد درونِ رابطه می تونه شکل رابطه رو عوض کنه و زندگی اون افراد رو تغییر بده. زیمل تاکید خاصی بر این نکته داشت که هر چیزی با چیز دیگه در رابطه است. گمون نمی کنم زیمل به اثر پروانه ای فکر می کرد یا اصلاً از اون خبر داشت. منظور زیمل این بود، که اجزاء مختلف جهان در هم تنیده هستند و نمیشه یک جزء رو به تنهایی و به دور از سایر اجزاء بررسی کرد. ممکنه کار بررسیِ یک پدیده، از جزء خاصی شروع بشه. اما  اگر واقعاً می خوایم به شناخت برسیم حتماً باید پیوند اون جزء با سایر اجزاء رو هم بررسی کنیم. پس هم اجزاء در تنوع و پیچیدگی شون اهمیت دارند و هم ارتباط بین اون ها مهمه. 

اینکه چه اتفاقی میفته که فردی به همسر یا عشق زندگیش خیانت میکنه، فقط به اون فرد بستگی نداره، به همسر/عشقش هم بستگی داره، به نفر سوم هم بستگی داره... باید هر سه ضلع دیده بشن. 

اما آیا فقط شناختن این سه ضلع کافیه؟

به نظر من نیست. اصلاً نیست. 

خیانت، عملیه که یک فرد، نسبت به فردِ دیگری انجام میده. اما یکعمل اجتماعی هم هست. اصلاً اینکه رفتاری خیانت تلقی بشه یا نه اجتماعیه. این فرهنگه که مشخص می کنه چه رفتاری خیانته و چه رفتاری خیانت نیست. یا هنگام مواجهه با این پدیده چه باید کرد. حتی وقتی توجیه خیانت دیده ها، خیانت کننده ها و هم دستان خیانت رو بررسی می کنیم می بینیم که این توجیهات فردی نیستند. 

من دوست دارم در این وبلاگ، به همه ی این موارد بپردازم: 

1- برای من دردهای آدم های خیانت دیده مهمه. ولی معتقد نیستم خیانتگرها بی درد و بی وجدان هستند. اینکه هنگام خیانت چه حال و هوایی دارن برام جالبه. دستیاران خیانت هم همین طور. اون ها چطور با این دنیایی که واردش شدن کنار میان؟ اون ها حتی اگر پیشقدم رابطه ی سه ضلعی نبوده باشند و توسط خیانتکار متقاعد شده باشن، باز هم به عنوان مقصر اصلی شناخته می شن. این وضعیت چه شکلیه؟ همینطور اینکه چطور آدم هایی که شاید تا حد زیادی راستگو و سالم بودن تعهدشون رو یک سره فراموش می کنند و گاهی دلشون نسبت به همراه سالیان دراز زندگی سنگ میشه برای من قابل بررسیه. 

2- می خوام درباره ی فاش شدن خیانت بنویسم. درباره ی خیانت دیده هایی که خیانت رو می بخشند . و اون هایی که نمی بخشند. دلایل احتمالی بخشیدن یا نبخشیدن رو بشناسم. اینکه بعد از فاش شدن خیانت، رابطه همچنان سه ضلعی می مونه یا دو ضلعی میشه؟

3-می خوام توجیهات هر سه ضلع رو بررسی کنم. و نشون بدم اگر چه خیانت فردیه، آدم ها توجیه عملشون رو از انبان های مشترکی بر می دارن که اجتماعیست.

4-می خوام دلایل کشیده شدن آدم ها به روابط مثلثی رو بشناسم. منظورم چیزی بیش از توجیهاته. اگر خیانت اجتماعیه پس ریشه های اجتماعی هم داره. دلایلی که شاید وقتی بهشون پی ببریم، انقدر عاقل بشیم که به کسی نگیم «آوییزون» چون زن دوم شده، و به کسی نگیم «کثیف و بی مسئولیت» چون مورد خیانت قرار گرفته. و به کسی نگیم «حیوون» چون خیانت کرده. 

5-پیامدها هم اهمیت دارن. شناختن پیامدها، مهم ترین ابزاره برای کسی که از رابطه ی مثلثی خوشش نمی آد. چون اگر قراره جنگی در بگیره، با تکیه بر همین پیامدها خواهد بود. تنها این پیامدها هستند که نشون می دن زندگی مثلثی خوب هست، یا خیر.

6- دلم می خواد به فرزندان خیانت هم بپردازم که نوشته های چندتاشون در محیط مجازی، من رو خیلی تحت تاثیر قرار داد. همونطور که در پست اول گفتم، من خودم خیانت دیدم. و کسی که به من خیانت کرد، خودش فرزند طلاق به خاطر خیانت بود و زندگی با او، من رو از نزدیک با پیامدهای خیانت برای فرزندان آشنا کرد. هر چند گمون نمی کنم تاثیر این مسئله بر افراد یکسان باشه اما مطمئن هستم هیچ فرزندی نیست که با بی تفاوتی از کنار این قضیه رد بشه بدون اینکه تاثیری بپذیره.

بررسی این ها، هدف نوشتن این وبلاگ هست. البته شاید مواردی باشه که بعداً به خاطر بیارم اما تا اینجا همینه.